چرا کودکان اغلب الگوی روابط مادرشان را دنبال میکنند؟
چرا کودکان اغلب الگوی روابط مادرشان را دنبال میکنند؟
تحقیق جدیدی که در یکی از مجلههای معروف روانشناسی منتشر شد، مبرهن کرد که وقتی مادر کودکان زندگی عاشقانۀ وسیعتری داشته است _ یعنی مثلاً ازدواجهای بیشتر یا عشق و عاشقیهای بیشتر _ آن شخص هم راه مادرش را طی خواهد کرد.
در حالی که تحقیقاتی قبل از این ماجرا بر این باور بود که کسانی که بچههای طلاق هستند، خودشان نیز به طلاق نزدیکتر هستند، تحقیق مذکور سعی در گسترش و بسط تصویرِ موجود دارد.
یکی از سردبیران این تحقیق که در دانشگاههای روانشناسی سراسر جهان نامش به گوشها آشنا میآید، در این باره اظهار دارد: (الآن مسئله فقط طلاق نیست. بسیاری از کودکان شاهد طلاق پدر و مادرشان بودهاند، سپس شاهد این هستند که پدر یا مادرشان رابطهای را با فرد دیگری آغاز میکند و با او هم به جایی نمیرسد و این رویه همینطور ادامه دارد. تمام این روابط، مثل یک انبارِ انباشته، میتوانند پیآمدهای عمیقی را در کودک پرورش دهند).
او در ادامه میگوید که یافتههای تحقیقات آنان حاکی از این بوده است که یک سری ویژگیهای شخصیتی و تواناییهای مادران در رابطه باعث میشود که کودکانشان در ساختن یک رابطۀ محکم و ثابت، توانا یا بیمیل باشند (هر دو حالت ممکن است).
(نتایج تحقیقات ما حاکی از این است که یک سری ویژگیهای شخصیتی عمیق باعث میشوند آنها رابطهای محکم یا سست، خوب یا بد را بسازند. کودکان این ویژگیها را به ارث برده و این تواناییها و اخلاقیات را به ارث میبرند و در روابط خود به کار میبندند).
اطلاعات مورد استفاده در تحقیقات ما از موسسه طولی تحقیقات جوانان و موسسه طولی تحقیقات جوانان و نوجوانان برآمده است و نتایج مشابهی را در 24 سال اخیر نشان میدهد.
این مؤسسات به ما اطلاعات دقیق و کارسازی را ارائه میداد، به طور مثال یک فرد با سابقه روابط و ازدواجش، همراه با سابقه روابط و ازدواج مادر و پدرش و دلیل تجزیه و فروپاشی ازدواجشان در اختیار ما بود.
یافتهها نشان داده است که تعداد ازدواجها و روابط افراد، شباهت نزدیکی با تعداد ازدواج و روابط مادرشان داشته است.
سردبیر تحقیق راجع به طرز نگاه افراد نسبت به روابط قبل از ازدواج اینطور میگوید: (شاید اگر شما بدانید و یا ببینید که مادرتان بیشتر در روابط بدون ازدواج رسمی وقت میگذراند، این نوع روابط را به نوعی جذاب، و کمتر متعهد ببینید. چنین روابطی بیشتر به فروپاشی نزدیک هستند).
این تحقیقات، سه تئوری مختلف را راجع به دلیل شباهت تعداد روابط مادر با فرزندانش توضیح میدهد.
یکی از این تئوریها حول محور مسائل اقتصادی و بیثباتی آن میچرخد، بدین شکل که درآمد ضعیف در بسیاری از ازدواجها موجبِ طلاق میشود. وقتی یک فرد در مضیقۀ مالی باشد، قطعا کودک او هم درسختی و مشقت بزرگ میشود که این مسئله، به بیثباتی روابط عاطفی او در بزرگسالی میانجامد.
اما در حالی که مسئلۀ مالی، عامل و عنصر مهمی در تعداد روابط عاطفی یک فرد محسوب میشد، اما این مسئله لزوما الگوی رفتاریِ تقلیدی کودک از مادر را از بین نمیبرد. به عبارت دیگر، مشکل مالی دلیل اینکه چرا بسیاری از افراد از مادران خود تقلید میکنند نیست.
تئوری دوم این است که تجربه و دیدنِ عینی این ماجرا که مادرتان طلاقهای زیادی را مرتکب میشود و یا روابط عاطفی زیادی را پی در پی تمام میکند، باعث میشود که بچهها نیز معشوقههای فراوانی داشته باشند. براساس این تئوری، مثلاً یکی از فرزندان مادر که شاهد چنین داستانهایی از مادر خویش بوده، خطر بیشتری را نسبت به آن یکی فرزند که چنین چیزهایی را در مادر خود شاهد نبوده، به جان میخرد.
اما این هم نمیتواند دلیل خاصی باشد. چراکه به گفتۀ سردبیر این تحقیق، کسی که تجربۀ دیدنِ طلاقهای بسیار را از سمت مادرش، یا اتمام روابط عاطفی بسیاری را از سمت مادر خویش شاهد بوده، در مقایسه با کسی که مادرش دچار بیثباتی مالی بوده، اختلاف زیادی در تعداد روابط عاطفیشان دیده نمیشود.
پس چرا مادران و کودکان اغلب گرایشات عاطفی خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند؟
سردبیر تحقیقات میگوید: (ما بر این باوریم که مادر باورهای خود را راجع به ازدواج و همچنین تواناییهای خود را در نگهداری یا ایجاد رابطه را به کودکش منتقل میکند _ حالا میخواهد خوب یا بد باشد).
شاید مادرانی که معشوقههای فراوانی داشتند، از تواناییهای درست رابطه برخوردار نبودند، یا از کشمکشهای ضروری دوری میکردند، یا مشکلات و اختلالات ذهنی داشتند، هرکدام از اینها میتواند بیثباتی و اشتباهشان را در رابطه ایجاد کند. هرچه که مکانیزم اصلی مادران را شامل میشود، مهم این است که این ویژگیها و خصیصههای ذهنی را به کودک خویش منتقل کرده و روابط آنها را بیثباتتر میکنند.
نظر شما درباره موضوعات روانشناسی خانواده چیست؟ این موضوعات شامل خیانت در روابط زناشویی، ازدواج، طلاق و… است.