چگونه فردی اجتماعی شویم؟
چگونه فردی اجتماعی شویم؟
باور کنید یا نه، مشکل از شما است، نه آنها.
مردم همیشه از اکیپها شکایت میکنند. از اکیپ مادرانی که باهم نشستوبرخاست دارند، یا همسایههای یک آپارتمان، یا اکیپهای کاری یا تیم شنای کودکان. جملۀ معروف یک عده هم این است که: (گروهشان زیادی اکیپطور بود) یا (اصلاً به آنها نمیخوردم).
وقتی به کالبدشکافی در ابعاد عمیقتری میپردازیم، متوجه میشویم که نوعی کجفهمی در ساختارهای اجتماعی وجود دارد.
چگونه فردی اجتماعی شویم؟ اگر شما میخواهید به دسته یا گروهی قدیمی مثل جمع همسایگانِ یک محل، مدرسه، محل کار، گروههای داوطلبانه، کلاس یوگا، کلوپ کتاب خوانی یا تیم ورزشی _ طبیعی است که در آغاز حس کنید با یکدیگر همخوانی ندارید. اگر وارد جایی شوید که همه از قبل همدیگر را میشناسند، این را یادتان باشد: آنها یکدیگر را از قبل میشناسند.
ممکن است این مسئله کار را سخت کند، اما باعث نمیشود اعضای گروه افراد بدی باشند. آنها باهم معاشرت دارند و باهم حرف میزنند، شوخی هایی میکنند که فقط خودشان معنی آن را میدانند، به یکدیگر علاقۀ بیشتری نشان میدهند و کنار هم مینشینند. آنها رابطۀ دوستی خود را از قبل پایهریزی کردهاند، اما این باعث نمیشود که ضرورتاً نوعی اکیپ یا محفل باشند و نخواهند که شما به جمعشان وارد شوید.
در واقع، چنین گروههایی در ساختن رابطههای دوستی بسیار مفید عمل میکنند. شما کدام را ترجیح میدهید: واردشدن به جمعی که هیچکس کاری با دیگری ندارد، یا واردشدن به جمعی که حس پیوستگی را در قالب کنشهای حمایت کننده، برای تمامی اعضا ایجاد میکند؟
افرادی که از قبل یکدیگر را میشناسند و با هم وارد صحبت میشوند، دلیلی بر وجود اکیپ نیستند. هیچ شکی نیست که هنوز هم گروه دختران خبیث بین خانمهای بزرگسال وجود دارد. در تحقیقاتم با چنین گروههای انحصاریای مواجه شدم که از غرور و تخطی از قانون و خرابکاریهای عمدی لذت میبرند. بله، چنین گروههایی اکیپ و محفل محسوب میشوند، مثل خیلی از گروههایی که اعضایشان ویژگیهای دیگری را حمل میکنند. مثلاً سطحی، قضاوتکننده یا غیرقابل دوستداشتن هستند. البته چنین گروههای خشکی هم واقعاً اعصابخردکن هستند، چراکه یخِ مجالسشان هیچجوره میل به آب شدن ندارد.
درواقع براساس افرادی که تا به حال با هم همکاری داشتیم، میتوانم به جرئت بگویم که مسئلۀ ازقبل وجود داشتن _ که به رابطۀ دوستی معطوف است _ نوعی حس خودساخته است. اگر شما با خود فکرکنید که در گروه خاصی پذیرفته نمیشوید، پس به خودتان فرصت شروع کردن یک مکالمه با کسی که نمیشناسید را نمیدهید.
در این اوضاع، شما تبدیل به یک فرد مغرور میشوید که با لبهای آویزان در گوشهای از مجلس ایستاده. اگر خودتان بودید، به چنین کسی نزدیک میشدید؟ در همین حین شما با خود فکر میکنید که آنها شما را قبول نمیکنند و خودشان را برای معاشرت با شما زیادی خوب میدانند، و پیوسته این تفکر را تقویت میکنید.
بگذارید مسئلۀ محفلطور بودن را از راه دیگری برایتان توضیح دهم. فرض کنیم یک گروه از دوستان، کنار یکدیگر جمع شدهاند و شما فردِ تازهواردِ این گروه هستید. این افراد که اتفاقاً همدیگر را از قبل میشناسند، باید چه کار کنند؟ هیچ سخنی ردوبدل نکنند و به درِ ورودی خیره شوند تا اگر کسی آمد، با تجلیل و توجه بمببارانش کنند؟
سخن آخر
پس اگر بخواهیم نتیجه گیری کنیم که چگونه فردی اجتماعی شویم باید افراد قدیمی یا مؤسسان یک گروه اجتماعی همیشه حواسشان به تازهواردها باشد. باید کسانی که احساس تنهایی میکنند را به مکالمهای گرم و صمیمی دعوت کنند. در عوض کسانی که تازهوارد هستند هم مسئولیت خاص خود را دارند، این که خود را برای نزدیکشدن به دیگران به چالش بکشند. اگر ما عضو قدیمی گروه هستیم یادمان باشد که با آنها ارتباط چشمی برقرار کنیم، سوالهایی ابتدایی برای شناختن یکدیگر بپرسیم و با زبان بدن، خوشامدگوییمان را به آنها عرضه کنیم.
برای مشاوره ازدواج و مشاوره خانواده با دانشگاه زندگی همراه شوید.