آیا شما توسط احساسات خود کنترل می شوید؟

2 ۲۱۴

آیا شما توسط احساسات خود کنترل می شوید؟

افرادی که توسط احساسات‌ خود کنترل می‌شوند، عموماً یک وجه اشتراک خاص دارند: کاری را انجام می‌دهند که به آن‌ها حسِ راحتی بدهد. به عبارت دیگر، احساسات آن‌ها با (احساس خوب) و (احساس بد) دسته‌بندی می‌شود. درحالی که (احساس خوب) و (کاری که فی‌نفسه خوب است) باید در اولویت باشد.

 

آسیب‌های روحی احساس خوبی را تداعی نمی‌کنند، اما به خودی خود مفید هستند. به تأخیرانداختن کارها حس راحتی دارد، اما عمل مفیدی نیست. این رویه برای خیلی از اعمال نیز صادق هستند: خوردن یک وعده غذای سالم، رفتن به باشگاه‌های ورزشی یا تماس‌گرفتن با والدین. اگر به احساسات‌تان اجازه بدهید تا شمارا کنترل کنند، پس نباید انتظار هیچ پیشرفتی را در زندگی داشته باشید. مدام از خود می‌پرسید که چرا در یک سیرِ مدور از الگوها، عادات و روابط ناسالم در گردش هستید.

جواب این سوال این است که شما بلد نیستید چطور احساسات خود را در خصوص کاری که باید انجام دهید سازمان‌دهی کنید، یا چطور فکر کنید.

سازمان‌دهی احساسات در واقع قراردادن آن‌ها در بسترها و زمینه‌های مختلف است. با این کار متوجه خواهید که منشأ آن‌ها کجاست و آیا برای شما سودمند هستند یا خیر. شما از احساسات‌ تان آگاهی دارید، اما توجه به آن‌ها قرار نیست کمک‌حالِ شما در زندگی باشد. برای این منظور، باید آن هارا بشناسید، کالبدشکافی کنید و در مسیری مفید از آن‌ها استفاده کنید.

کنترل احساسات

چطور باید شروع کنید؟ این هم اقدامی برای شروع کار:

  1. یک لیست از احساسات‌تان درست کنید.

    اگر فکر می‌کنید نیاز به این کار هست، پس صبح روز بعد که از خواب بیدار شدید، لیستی از احساسات و افکار مختلف‌تان ترتیب دهید. اگر این لیست شامل موارد متناقضی می‌شود، اصلاً اشکالی ندارد. لیست شما می‌تواند بدین شکل باشد: (امروز واقعاً خسته هستم و انرژی کافی برای سرکاررفتن را ندارم) یا (برای اتمام این پروژه و مسافرت آخر هفته خیلی هیجان‌زده هستم. می‌خواهم قبل از سفر، پروژه را تکمیل کنم).

  2. درطول روز، به نیازهای مختلف‌تان احترام بگذارید.

    ممکن است برای انجام پروژه زیادی خسته یا زیادی بی‌حوصله باشید. پس به‌جای این‌که خودتان را به زور وادار به انجامِ آن کنید، استراحتی کنید تا ذهن‌تان آرام شود. اکثر مردم رویۀ (همه یا هیچ) را پیش می‌گیرند. یعنی می‌خواهند یا یک کاری را تمام و کمال انجام دهند، یا کلاً سمتش نروند. هیچ‌کدام‌شان راه حل عقلانی‌ای به‌حساب نمی‌آیند.

  3. لیستی از مسائلی که باید نگرانش باشید، درست کنید.

    در یک دفترِ شخصی یا پوشه‌ای در کامپیوترتان، لیستی از چیزهایی که باید نگران‌شان باشید درست کنید. هرچیزی که ممکن است در طول روز شما را آزار دهد را یادداشت کنید. اگر موردی پیدا شد که مدام در طول روز تکرار می‌شود، با نشانِ خاصی علامت‌گذاری‌اش کنید. سپس، زمانی را برای بازبینی لیست ترتیب دهید. وقتی این‌کار را کنید، متوجه می‌شوید که بسیاری از این موارد، کاملاً پوچ بودند. اگرچه بعضی از آن‌ها نیاز به توجه مضاف دارد. اما به‌جای خودخوری، یک طرح عملی برای حل این مسائل به خودتان ارائه دهید. درنهایت، از کشف مسائل آزاردهنده و حل‌وفصل آن‌ها، اعتمادبه‌نفس می‌گیرید و حالا متوجه می‌شوید که چه‌قدر بی‌اهمیت و یا بی‌ربط بوده‌اند.

با یادداشت‌کردن احساسات مختلف و کشف منشأ آن‌ها، سودمندبودن، یا راه حل‌های قابل دسترس برای رهائی از آن‌ها آشکار می‌شوند. با این‌کار، درواقع درسی مهم به خود می‌دهید. فهمِ تفاوت‌های عقلانی بین چیزهائی که می‌توانید کنترل کنید با آن‌هایی که نمی‌توانید. اگرچه تمام این‌ها فقط در صورتی موثراند که اهداف بلندمدت خود را بدانید.

احساسات

داشتنِ اهداف بلندمدت بخش مهمی از سازمان‌دهی احساسات است، چرا که با این عمل، متوجه می‌شوید چیزی که دربلندمدت می‌خواهید، ارزش رنج‌ومشقت را دارد یا خیر. شما قادر به درک تفاوت بین (کاری که احساس خوبی دارد اما فی‌نفسه خوب نیست) با (کاری که احساس خوبی ندارد اما فی‌نفسه خوب است) نیستید. وقتی مردم می‌خواهند بدانند که آیا در زندگی موفق هستند یا نه، سعی می‌کنند با دستاوردهای دیگران در زندگی، خودشان را بسنجند. این یعنی موفقیت شما در گروِ طرز تفکر و یا روش زندگی دیگران است. این امر باعث نمی‌شود تا شما حس تکامل داشته باشید. به جای آن، سعی کنید اهداف خود را واضح‌سازی کنید. این اهداف باید اجتماعی، مالی، حرفه‌ای و شخصی باشند.

اگر زندگی‌تان را براساس خواسته‌ها و تصمیمات فی‌البداهه پایه‌ریزی کنید، خوشحال خواهید بود، اما فقط تا زمانی که متوجهِ فقدان حس تکامل شوید. درعوض اگر زندگی‌تان را براساس اهداف بلندمدت‌تان پایه ریزی کنید، شاید حس راحتی نداشته باشید، اما می‌دانید که ارزشمند است. زندگی مثل یک بازی می‌ماند. بازی‌ای که در آن باید بدانید چه‌چیزی ارزش زحمت‌ومشقت شما را دارد.

بعد از سازمان‌دهی احساسات، متوجه تغییرات عظیمی در زندگی خود می‌شوید چرا که درحال ترکیب احساس و عمل هستید. با استفاده از احساس زندگی‌تان را  تغییر می‌دهید، یا در سمت دیگر، از اهداف مهم و باارزش برای برای پیش‌رفتن به سمت چیزهای ناراحت کمک می‌گیرید. در حین این رویه، یادمی‌گیرید که حس ناراحتی، دشمن شما نیست.

سازماندهی احساسات

سازمان‌دهی احساسات بسیار شبیه به چیزی است که بیماران در علم رفتاردرمانی یادمی‌گیرند. با این‌حال، بسیاری از مردم تا وقتی که علائم‌شان غیرقابل تحمل شود یا ازکنترل خارج شود، پیگیرش نمی‌شوند. این مسئله خجالت‌آور است، چرا که اصول زیادی مارا از رسیدن به این وضعیت بغرنج باز می‌دارند. این هم برخی از اساس این اصول:

  • مشکلات زندگی‌تان را تشخیص دهید.

    اولین قدم این است که بفهمید مشکل زندگی شما چیست یا چه‌چیزی شما را عمیقاً آزار می‌دهد. بدون این آگاهی، هیچ پیشرفتی حاصل نمی‌شود.

  • احساسات، باورها و افکاری که این مشکلات را احاطه کرده‌اند، بشناسید.

    بیماران در مرحلۀ بعدی یادمی‌گیرند که چه افکار و عواطفی مشکلات آن‌ها را فراگرفته، ایجاد کرده یا وابستگی‌ها و فرضیه‌هائی که مسببِ تمرکز بر روی‌شان می‌شود را به‌وجود آورده.

  • افکار مضر را تشخیص دهید.

    افکار منفی هیچ‌وقت انعکاسی از واقعیت نیست‌اند. آن‌ها عموماً غلط یا چندبرابر بزرگ‌تر از اتفاق واقعی هستند. و البته که تمام این آتش‌ها، از گور احساسات‌تان بلند می‌شود.

  • الگوهای نادرست اندیشیدن را تصحیح کنید.

    با ایجاد الگوهای جدید تفکر، قادر خواهید بود تا زندگی خود را تغییر دهید اما در وهلۀ اول، نوع نگاه‌تان به مسائل و تفسیرتان را متحول کنید.

گفتنی است که این تنها گوشۀ کوچکی از علم رفتاردرمانی است، اما نهایتاً، کمک به سازمان‌دهی احساسات و تشخیص منابع‌شان، و همچنین تصحیح و استفادۀ آن‌ها در جهت سود شما، هدف این علم است. افراد موفق نه توسط احساسات‌شان کنترل می‌شوند و نه آن‌هارا پس زده یا نادیده می‌گیرند. احساسات ما خط رابطی است برای فهم چیزی که می‌خواهیم یا نیاز داریم. قرار نیست که ابداً به آن‌ها گوش ندهیم، اما از طرفی گرفتاری در قید و بندِ آن‌ها، سبب نوعی کوریِ عقلی می‌شود.

مسائل روانشناسی از جمله مشاوره خانواده و همچنین مشاوره ازدواج را از ما بخواهید.

[تعداد: 0    میانگین: 0/5]
مشاهده مقاله  چگونه با والدین خود رفتار کنیم؟ احترام به والدین
۲ Comments
  1. آیدا رسولی

    گاهی اوقات این دیگران هستند که به کمک نیازها و احساسات ما ، ما را کنترل میکنند. خیلی لازمه که ما با بالا بردن سطح آگاهی خود و شناخت احساسات و نیازهایمان از تسلط و کنترل دیگران بر خودمان جلوگیری کنیم.

    1. جواد غفاری

      سپاس

نظر خود را بنویسید

Your email address will not be published.