3 دلیلی که باید بیش از هدفگذاری، پایبندی به اهداف را مدنظر قرار دهیم
همه ما معمولا عادتهای تصمیمگیری مشابهی داریم. در لحظه تصمیم میگیریم بالاخره آن حس عذاب وجدانی که بابت مصرف غذاهای ناسالم داریم را ترک کنیم و اضافه وزن خودمان را با ورزش کردن اصلاح کنیم. ممکن است همین حالت در لحظه اتفاق بیفتد و بخواهیم از فردا دنبال انجام کارهای عقبافتادهای باشیم که مدتها است از انجام نشدن آنها حس ناراحتی و نگرانی داریم. اما انگار هر چه که بیشتر تلاش میکنیم، بیشتر از هدفهایمان دور میشویم. انگار که هر چه قدر روی اهمیت هدفگذاری در زندگی بیشتر تاکید میکنیم کمتر به آن هدفها میرسیم. اما چرا؟ پاسخ به این سوال را شاید بهتر باشد پیرامون پایبندی به اهداف جستجو کنیم.
اگر کمی واقعگرا باشیم میبینیم که معمولا نتایج کارها ارتباط کمی با آن هدفی که از ابتدا تعیین کرده بودیم دارند و همه آن چه که در نهایت به دست آمده با آن سیستمی مربوط است که با آن پیش رفتیم.
برخی از دلایلی که نشان میدهند قبل از تعیین اهداف، پایبندی به آنها را در نظر داشته باشیم را امروز در دانشگاه زندگی میآموزید.
3 دلیلی که باید بیش از هدفگذاری، پایبندی به اهداف را مدنظر قرار دهیم
به مثالهای زیر توجه کنید:
- اگر مربی ورزشی باشید احتمالا هدفتان از پرورش و تربیت ورزشکاران پیروزی در مسابقات باشد؛ اما این سیستم شما است که در نهایت ورزشکاران را تربیت میکند نه هدفتان. منظور از سیستم در این حالت انتخاب ورزشکار شایسته، تمرین مداوم و ارتباط مناسب با دستیاران است
- اگر یک سرمایهدار باشید احتمالا هدف نهایی شما راهاندازی کسب وکار میلیون دلاری باشد؛ اما این سیستم شما خواهد بود که طی آن محصولات تست میشوند، مشتریان را کشف میکند و کارکنان بعد از بازاریابی محصولات را عرضه میکنند
- اگر یک موسیقیدان باشید احتمالا هدفتان اجرای یک قطعه موسیقی به بهترین شکل ممکن است؛ اما این که چه قدر در این کار موفق هستید به سیستم یا پایبندی به اهداف بستگی دارد
فکر میکنید چرا هدفگرایی و وابسته بودن به هدف ما را در ادامه مسیر سست میکند؟
علت اول: بازنده و برنده یک هدف مشترک دارند!
در بحث هدفگذاری یک مشکل مشترک و بزرگ وجود دارد: همه کسانی که توانایی رسیدن به یک موقعیت بزرگ را دارند و کسانی که فقط تصور این موقعیت را در ذهن دارند ولی شایسته آن نیستند در واقع یک هدف را دنبال میکنند. پس همه ما در ابتدای یک مسیر همهدف هستیم؛ نظیر مسافران یک اتوبوس!
پس میدانیم که این اهداف نیستند که باعث تمایز افراد ( برنده و بازنده) میشوند؛ بلکه شیوه هدایت خواستهها و پایبندی به اهداف ما را نسبت به دیگران متمایز میسازد.
علت دوم: رسیدن به اهداف یک تحول لحظهای است!
فرض کنید اتاقتان به هم ریخته است و باید آن را مرتب کنید. در وهله اول انگیزه کافی را برای رسیدن به هدف دارید و سعی میکنید تمام اتاق را مرتب کنید؛ اما به محض مرتب شدن همان به همریختگی دو سه روز بعد تکرار میشود. با دیدن این وضعیت متوجه میشوید که نه شیوه مرتب کردن اتاق توسط شما بلکه سیستمی که پشت مدیریت و نگهداری اتاق است اشکال دارد!
رسیدن به اهداف یک تحول لحظهای است که طی مدت زمانی که برای پایبندی به اهداف خود صرف کردهاید به دست میآید! در واقع مشکل اصلی آن است که ما فکر میکنیم باید نتایج کار را اصلاح کنیم؛ در حالی که اهداف و نتایج مشکلی ندارند و سیستمی که پشت رسیدن به اهداف هستند مشکل اساسی را ایجاد میکنند! ( مشابه با اتاقی که اگرچه بعد از مرتب کردن به نتیجه رسیدهایم؛ اما به دلیل اشتباهات در نگهداری اتاق دوباره نامرتب میشود).
علت سوم: اهداف، شادکامیهایتان را محدود میکنند!
تصور ضمنی ما درباره اهداف معمولا به این شکل است: زمانی که به هدفم دست یافتم خوشحال عالم میشوم!
مهمترین مشکل در این دسته از تصورات آن است که شادکامی و شادمانی را تا رسیدن به نقطه عطفی که برای خود تعیین کردیم محدود میکنیم! همین رویکرد است که باعث میشود با تا زمانی که 6 کیلو از وزنتان کم نشده خوشحال نباشید، تا زمانی که ارتقا شغلی نگرفتید آرام زندگی نکنید و تا وقتی که نتوانستید در آزمون علمی رتبه خوبی به دست آورید خوشحالیتان را ابراز کنید!
اگر در زندگی خود در زمینه های مشاوره ازدواج و مشاوره خانواده احتیاج به مشاوره دارید با دانشگاه زندگی در ارتباط باشید تا شما را یاری کنیم.
به طور کلی هدفگرایی یک چالش یا تنش “یا – یا” را در ذهن ما میسازد. مثلا یا در آزمون قبول میشوی و خوشحال خواهی بود یا این که در ناامیدی زندگی میکنی!
بد نیست بدانید با چنین رویکردی شما در واقع خودتان را از نظر ذهنی در یک نسخه خیلی باریک از خوشبختی قرار دادهاید که گمراهکننده خواهد بود؛ چون فقط زمانی خودتان را مجاز به خوشحال بودن میدانید که آن چه در ذهنتان گذشته با واقعیت تطابق داشته باشد. در حالی که از نظر روانشناسی همین پایبندی به اهداف خودِ موفقیت محسوب میشود و شما برای تجربه حس رضایتمندی ملزم به رسیدن به اهداف نیستید!
خیلی عالی بود. ممنون از مطالب مفیدتون
ممنون از حضورتون