افراط و تفریط و باورهایی که در جامعه ما را به سمت سقوط میکشانند
وقتی که از نقطه تعادل عبور میکنیم در دو مرز خطرناک قرار میگیریم: مرز افراط و تفریط که هر لحظه احتمال سقوط ما از پرتگاه آنها وجود دارد. هر جامعهای بالاخره گرفتار سطوحی از همین مبالغه و بیارزش پنداشتن امور مختلف است و معمولا اجرای تعادل و تعادلگرایی در افراد مختلف و طبقات مختلف جامعه با خطاهای زیادی رو به رو بوده است. شاید به همین دلیل است که معمولا نکات مهم و اساسی زندگی بیارزش پنداشته میشوند و مسائل بیارزش آن قدر مهم تلقی میشوند که همه حواس ما را متوجه خود میسازند.
سبک زندگی هر فردی بیانگر فلسفه و عادات او میباشد. سبک زندگی را می توان به مجموعهای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار می گیرد؛ چون نه تنها نیازهای جاری او را برآورده میکنند بلکه روایت خاصی را هم که او برای هویت شخصی خود برگزیده است، متجسم میسازد. اگر گوشه و کنار زندگی و همین اطرافتان را جستجو کنید به احتمال زیاد نمونههای زیادی از افراط و تفریط را مشاهده میکنید.
ما هم در دانشگاه زندگی برخی از مصادیق افراط و تفریط و باورهایی که در جامعه ما را به سمت سقوط میکشانند را گردآوری کردیم که در ادامه میخوانید.
افراط و تفریط و باورهایی که در جامعه ما را به سمت سقوط میکشانند
مثل افراط در پرداختن به شغل، افراط در شیوه معاشرت ما با دیگران و …
به طور کلی برخی از مصداقهای افراط و تفریط عبارتند از:
افراط و تفریط در پرداختن به کار و شغل
رفتار افراطی در این زمینه شلوغ بودن سر افراد به دنبال پرداختن به یک شغل یا کار است و رفتار تفریطی احتمالا این باشد که فرد فقط یک کار را در یک زمان خاص انجام دهد؛ بدون این که بتواند روی کار دیگری تمرکز کند و از وقتش استفاده بهینه داشته باشد.
هرگز حرف زدن با عمل کردن یکی نمیشود. ما به عنوان بخشی از جامعه درگیر شغل و کاری میشویم و هر چند که شغل ما بخشی از زندگی ما میباشد ولی به مرور زمان کار کردن را با زندگی کردن اشتباه میگیریم! شاید تفکری که پشت این رفتار ما وجود دارد همین یک جمله باشد: ببینید من چه قدر سرم شلوغ شده است!
شاید دلیل این رفتار افراطی این تفکر غالب باشد که هر کسی بیشتر کار کند، کار مهمتری انجام داده است!
افراط و تفریط در اظهار نظرات و انتقاد
گاهی انتقاد سر به فلک میزند و در زندگی اجتماعی هر کسی مجوز نقد هر موضوعی را به خودش میدهد. البته طبیعی است؛ چون وقتی کسی کار یا چیزی برای عرضه داشته باشد و در معرض دید قرار دهد در واقع اجازه داده تا قضاوت شود. در نقطه مقابل هم تفریط قرار دارد که احساسات و ترس ما مانع از بیان حقایق میشود. به طور کلی آشکار شدن زوایای پنهان شخصیت در قضاوت کردن دیگران به خوبی صورت میگیرد و افراد به خوبی این افراط و تفریطها را به نمایش میگذارند.
افراط و تفریط در آزادی
محدودیتها در واقعیت بر خلاف محدود کردن ما، یک فرصت برای توسعه مهارتهای انسانی هستند؛ چون همه ما به خطوطی مشخص نیاز داریم تا بتوانیم با رعایت آن به رنگ آمیزی بپردازیم؛ نه فضاهای خالی که به راحتی قابل رنگ کردن باشند. خطوطی که هنرنمایی ما را نشان میدهند. واگرنه رنگآمیزی فضاهایی که از قبل با خطوطی مشخص شدهاند هنر زیادی نمیخواهد!
کارهای روزانه ما مصداق پررنگی از این افراط و تفریط در نمایش آزادی هستند. مثل فردی که خودش را برای انتخاب هر نوع شغلی به صورت نامحدود و افراطی آزاد میگذارد.
اعتدال زمانی ایجاد میشود که خودِ فرد به بینش عمیق برای تعیین خط و خطوط و مرزها بپردازد و به این شکل آزادی محدودی برای خود در امور داشته باشد. سادهترین نمونه این خط و خطوط میتواند عدم باز کردن شبکههای اجتماعی تا پایان ساعت کاری باشد. یا این که تا زمان برگشت به منزل ایمیلها را چک نکنیم.
افراط و تفریط در یادگیری
همه ما به دنبال تشویق شدن و بهتر شدن هستیم. به همین دلیل ممکن است به دنبال یادگیری موارد تازهای باشیم تا روز به روز به اطلاعات ما اضافه کند. اگر افراطی به این موضوع نگاه کنیم احتمالا به دنبال کشف تازهها، علوم جدید و مهارتهای متفاوت میرویم ولی بدون این که در یکی از آنها تخصصی داشته باشیم فقط از این شاخه بدان شاخته پریدهایم. اگر هم قرار باشد تفریط را به تصویر بکشیم میتوانید فردی را تصور کنید که بدون توجه به علوم جدید، روی علوم قدیمی و اصول همیشگی خود تاکید دارد و هرگز نمیخواهد با علم جدید تطبیق پیدا کند.
اصل مهم در یادگیری تکرار و تکرار است؛ بدون آن که نیاز به افراط و تفریط داشته باشیم. بنابراین اگر کسی میخواهد بهتر بنویسد، باید بیشتر بنویسد. اگر کسی مایل است عضلات قویتری داشته باشد باید بیشتر ورزش کند و …
افراط و تفریط در زندگی زناشویی نیست ممکن است عواقب زیادی به همراه داشته باشد که مهم ترین آن خیانت فرد مقابل است.