ما آفریده شدیم که شاد باشیم، اما برای رسیدن به شاد بودن چه کاری باید انجام دهیم؟
ما آفریده شدیم که شاد باشیم، اما برای رسیدن به شاد بودن چه کاری باید انجام دهیم؟
تا به حال شده که وقتی از شما درخواست میشود تا برای گروهی از افراد اطرافتان حرف بزنید، احساس ترس و اضطراب به شما هجوم بیاورد؟ قطعاً چنین اتفاقی برای اغلب افراد میافتد، اما این مسئله با عقل جور درنمیآید، چرا که سیستم ایمنی ذهن و روان ما اینگونه کار نمیکند.
به عنوان یک روانپزشک که در آسیبهای روانی و اضطراب تخصص دارم، اصولاً به مراجعان و دانشآموزانم میگویم که باید نحوهی عملکرد ترس را در خودمان کشف کنیم و متوجه شویم و بدانیم چه زمانی پدید میآیدتا بتوانیم شاد بودن را تجربه کنیم. 10 ها هزار سال پیش، اگر شخص دیگری به ما اخم میکرد، احتمالاً پس از چند ثانیه یکی از ما مرده بودیم. یا در میان زندگی قومی و قبیلهای، اگر اعضای قبیله و طایفه از شما خوششان نمیآمد، محکوم به مرگ، یا در بهترین حالت تبعید میشدید.
تغییرات بیولوژیکی و زیستی به شدت کند هستند، اما مسائل و پدیدههایی همچون فرهنگ، تمدن، جامعه و تکنولوژی به سرعت رشد و تغییر میکند. حدود یک میلیون سال زمان میبرد تا یک تغییر زیستی در یک گونه به وجود بیاید، اما همانطور که همۀ ما میتوانیم ببینیم، هرچند سال تغییرات مؤثری در سبک زندگی و رفتار و محیط زندگی ما مشاهده میشود.
حال بیایید زندگی حال حاضر و گذشته را از دیدگاه رشد و تکاملِ ذهنی و زیستی مقایسه کنیم.
چیزهایی که میخوریم
ما در مفهوم کمیابی خلاصه شدیم، باید مایلها و کیلومترها برای یافتن غذا راه میرفتیم و میدویدیم و جستوجو میکردیم؛ باید برایش زحمت میکشیدیم. وقتی مشغول خوردن غذا میشدیم، یا وقتی غذایمان تمام میشد، نمیدانستیم که دفعۀ بعدی که غذایی برای خوردن داریم کی خواهد بود. وقتی غذایی در دسترس داشتیم، سعی میکردیم آن خوراکیای را انتخاب کنیم که بیشترین میزان کالری و انرژی را دارد و به ما کمک میکند که بیشتر زنده بمانیم. غذا چیزی نبود که به راحتی به دست بیاید، و البته شکم ما هم به خوبی ما را وادار به کاوش میکرد: گوشت، میوه، سبزیجات، دانۀ میوهها و خشکبار. هیچکدام از آنها شامل مفهوم آسان نمیشدند. بدن مستعد گرسنگی است، طوری آفریده شده که در مواقع در دسترس بودنِ غذا آن را بخواهد، و در مصرفش خساست به خرج دهد.
اما حالا، غذا فقط چند قدم آنطرفتر در هر شهری پیدا میشود. حالا ما میتوانیم در یک وعدهی غذایی مقدار بسیار زیادی از کالری را به راحتی وارد بدنمان کنیم. غذایی که شاید سالهای سال قبل، باید پس از مقدار زیادی دویدن و جستوجو و شکار پیدایش میکردیم. کالریهای سادهای مثل نوشابههای انرژیزا حجم عظیمی از کالری را در مقدار بسیار کمی از نوشیدنی یا خوراکی جای دادهاند که باعث میشود سیستم بدنی ما گیج شود. در نهایت چاق و فرسوده میشویم.
مقدار فعالیت ما
آن زمانی که انسانها مجبور بودند برای یافتن و خوردن غذا به شکار بروند، فعالیت بدنی بسیار زیادتری داشتند. سبک زندگی ساکن سبب شده تا انسانها بسیار به شدت ساکن و یکجا نشین باشند، در حالی که به مقدار فعالیت خیلی بیشتری نیاز دارند.
نیاکان ما مجبور بودند برای زنده ماندن در طبیعت وحشی به وفور فعالیت کنند. آنها مجبور بودند هرروزه کیلومترها راه بروند، و مدام در فعالیتهای سنگین شرکت داشته باشند، به طور مثال: جا به جا کردن پدیدههای سنگین، بالا رفتن از صخره و کوه، مبارزه کردن، تعقیب و گریز یک شکار و یا فرار کردن از دست حیوانات وحشی یا متجاوزان.
بدن ما انسانها برای 8 ساعت نشستن پشت یک میز طراحی نشده، و جالبی کار اینجا است که بعد از آن هم بقیۀ روز را روی کاناپه میگذرانیم، خوراکیهای مملو از کالری نوش جان میکنیم و به یک تلوزیون بزرگ یا کوچک زل میزنیم. یک آمریکایی معاصر در حال حاضر تنها چند قدم تا ماشین خود راه میرود، به سمت محل کار خود میراند، سپس با استفاده از آسانسور به اتاق یا دفتر کارش میرسد، دوباره چند قدم تا ماشین برمیگردد، به سمت رستوران یا چنین چیزی میراند، و سپس به روی کاناپه باز میگردد. عضلههای بدن ما با چنین فعالیت کمی ضعیف و ضعیفتر میشوند. سپس، حرکات بد و نوع اشتباه نشستن و خوابیدن ما سبب ایجاد درد میشود. درد به کاهش فعالیت ما منجر میشود، که آن هم به ضعف عضلانی کمک میکند. این رویه تا جایی ادامه دارد که شبیه یک موجود افیونی میشویم و مدام از داروهای ضد درد استفاده میکنیم و نهایتاً همهمان به یک عمل جراحی نیاز پیدا میکنیم.
نحوهی خوابمان
قبل از اختراع تلوزیون، لامپهای هالوژنی و بازیهای کامپیوتری، خواب ما به طرز مشخصی به وسیلۀ چراغ بزرگی که در آسمان تعبیه شده تنظیم و تعدیل میشد. البته دمای هوا نیز تا حدود مشخصی بر این ماجرا اثرگذار بود. صداها و نورها به آرامی تاریک و تاریکتر میشدند، تا جایی که بدن و مغز ما آرام آرام برای خوابیدن آماده میشد.
اما حالا، در هر ساعت 60 مایل همراه تلوزیون و بازیهای کامپیوتری و موسیقی و انواع و اقسام شبیهسازیهای فضای مجازی (عوض کردن هزاران موضوع مختلف در طول چند دقیقه) راه میرویم و امیدواریم که وقتی ماه در آسمان نمایان شد، خواب راحتی داشته باشیم _ چنین اتفاقی قرار نیست بیفتد. مغز ما نمیتواند به سرعت از 60 به 0 برسد، لااقل چنین سیستمی ندارد.
نحوهی ترس ما
در زمانهای دور، وقتی که به وفور در معرض احساس ترس قرار میگرفتیم، ترسیدن یک بخش بسیار عادی از زندگی محسوب میشد. حیوانات وحشی همیشه آماده بودند تا ما را بدرند، متجاوزان همیشه آماده بودند تا غذا و پناهگاه و چکش سنگی ما را بدزدند. اما آرام آرام ترس به دنیای شبیهسازیها منتقل شد. آن زمان، ترس همراه با واکنشها و فعالیتهای بدنی هماهنگ بود، واکنش ما مبارزه بود، و این ترس و آدرنالین و واکنش بدنی یک هماهنگی عالی را به جریان میانداختند.
زندگی حال حاضر ما بیش از حد امن است، و بدین صورت است که احساس ترس و وحشت ما ناشی از مسائلی است که شاید مهم باشند، اما واقعاً جان و اعتبار ما را تهدید نمیکنند؛ چیزهایی مثل یک ملاقات یا جلسۀ کاری، رفتن به یک مهمانی دوستانه یا یک امتحان. بنده اذعان میکنم که هیچ مدرکِ علمای برای این ادعای خودم ندارم، اما لطفاً بیایید به عنوان یک شوخی علمی به آن نگاه کنیم: من فکر میکنم دلیل این اضطراب و ترس ما، غیبت یک ترس واقعی و عادی در زندگی ماست. همانطور که مغز و بدن ما نیاز به تمرینات ورزشی منظم دارد، اذهان و بدنهای ما نیز نیاز به مقدار خاص و طبیعی و منطمی از ترس دارند. شاید دلیل علاقۀ ما به فیلمها و بازیهای معمایی و ترسناک، یا کلبهها و تونلهای وحشت و دیگر انواع تجربیاتِ ترسناک کنترل شده همین باشد.
برای بهترشدنِ اوضاع چه کاری از دست ما بر میآید؟
انسانها با تلفن همراه خلق نشدهاند. انسان با بسیاری از وابستگیهای حال حاضرش خلق نشده. این مثال را در نظر بگیرید: وقتی ما یک حیوان خانگی را میخریم یا تحت سرپرستی میگیریم، سعی میکنیم راجع به فضای زندگی، سطح فعالیت و نحوهی تغذیۀ آن حیوان اطلاعات کافی کسب کنیم تا بتوانیم نهایتاً یک زندگی مناسب و درخورِ این گونۀ جانوری به او اعطا کنیم. نکتۀ جالب این است که چرا همین کار را برای خودمان انجام نمیدهیم؟ برای عادی بودن، برای داشتنِ احساس عادی بودن، باید عادی زندگی کنیم، و زندگی عادی برای یک انسان همان چیزی است که برایش خلق شده.
پس به نظر من اولین قدم برای شاد بودن این است که خودمان را بفهمیم، دلیل کارهایمان را کشف کنیم و چیزی که دوست داریم را آرزو کنیم. وقتی به غذاهای چرب و چیلی علاقه داریم، یا نمیتوانیم از خوردن دست بکشیم، بدین دلیل است که انسان و حیوان _ فرقی ندارد _ به این عنصر برای بقا نیاز دارد.
از خوراکیهای شکردار و یا سرشار از کالری جداً دوری کنید. من همیشه به مراجعانم میگویم که اصلاً چنین خوراکیهایی را نخرید، یا اگر وسوسه شدید، حداقل میزان کمی از آن را خریداری کنید. سعی کنید چیزی را بخورید که بدنتان به آن نیاز دارد یا برای خوردنش خلق شده است. این نکته را بدانید که بدن به صورت خودکار تنبل است، چرا که میخواهد انرژی مشخص و قابل توجهی را ذخیره کند. دلیل اینکه همیشه از باشگاه رفتن خودداری میکنیم همین است. همچنین باید بدانید که این بدن زمانی خوشحال است که به طور منظم و به وفور فعال باشد. و البته فکر میکنم همه بدانند که فعالیت بدنی نه تنها برای مسائل قلبی و عروقی فواید بسیار زیادی دارد، بلکه اضطراب را تا حدود زیادی کاهش میدهد.
بنده همیشه از مراجعانم خواهش میکنم که سطوح مشخصی از فعالیت بدنی را در برنامۀ روزانهشان جای دهند، چرا که قطعاً این مسئله بخشی از روند درمانشان است. و منظورم از ورزش کردن فقط دویدن بر روی تردمیل یا رفتن به باشگاه بدنسازی نیست. هرچیزی که میتواند حال شما را جا بیاورد: یوگا، بوکس کردن، راه رفتن، دویدن بر روی پلههای محل کارتان، 20 تا دراز و نشست، 20 تا بشین و پاشو، یا 20 تا اسکات در روز یا حتی رقصیدن رو به روی تلوزیون به هر تبلیغاتی که پخش میشود؛ خلاصه که هرچیزی که سبب شود تا قلبتان سریعتر بزند. پاداش و فواید دیگر این کار خود به خود نشان داده میشوند: دریافت بیشتر ویتامین دی از طریق بودن در معرض آفتاب، یا شناختنِ بهتر همسایهتان، یا پیداکردن دوستان و یا حتی معشوقههای جدید در باشگاه، و البته داشتن احساس بهتری راجع به خود و ساختنِ یک فرد جذابتر از خودتان. تمام این عناصر و عوامل میتوانند حال شما را بهتر کنند. اگر نتوانستید با ورزش کردن وزنتان را کاهش دهید ناامید نشوید، کاهش وزن تنها هدف شما نیست. فواید ورزش کردن بیشمار است و تمام آنها مهم و حیاتی هستند: افزایش توان بدنی و انرژی، بهبود کارکردهای قلبی و عروقی و ارتقای سطح سلامت بدن، بهتر شدن احوال کلی شما و… .
وقتی بحث از خواب میشود عوض کردن یا تغییر عادات میتوانند کمک شایانی به شما کنند. این هم از چند نکته برای بهسازی خواب شما: از کافئین در شب اجتناب کنید، از صفحههای روشن اجتناب کنید (که شامل تلفن همراه شما نیز میشود _ تلگرام میتواند تا فردا صبح صبر کند)، و از تخت خوابتان فقط برای خوابیدن استفاده کنید.
و نهایتاً باید بدانید که برای بهبود سطح سلامتتان، نیاز به اندکی هیجان و اندکی ترس واقعی در زندگی دارید.
حرفِ آخر: اگر آنقدری که صاحبان حیوانات خانگی به سگها و گربههایشان اهمیت میدهند، ما هم به بدن خودمان اهمیت بدهیم، قطعاً میتوانستیم زندگی شادتری را تجربه کنیم. با وجود توضیحات بالا اگر باز هم نتوانستید شاد باشید می توانید از مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج دانشگاه زندگی کمک بگیرید.