4 دلیل نگرانی و اضطراب و راههای کاهش آن در امور روزمره
همه ما هر چه قدر که سن بالاتر میرود و تجربیات بیشتری در زندگی کسب میکنیم حداقل یک بار این جمله را تکرار کردهایم: “ای کاش کمتر نگرانی به خودم راه میدادم و استرس داشتم!”. در واقع این نگرش به دلیل این است که بعد از این که از حال و هوای یک اتفاق عبور میکنیم به این نتیجه میرسیم که این حجم از نگرانی، فکر و خیال و فشار روحی که تحمل کردیم برای یک مسئله بیش از حد بوده و اتفاقات اطرافمان ارزش این حد از نگرانی و اضطراب را نداشتهاند!
حجم زیادی از استرسی که در روز تحمل میکنیم تنها رهآورد اضطراب و تنش نیست! کجخلقی، خستگی مفرط، بیخوابی، کاهش کیفیت خواب و بیحوصلگی از نتایج این فشار عصبی است که شاید بهتر باشد در مراحل پیشرفته از آن تحت عنوان اختلالات اضطرابی یاد کنیم!
مثل همیشه برای این که بخشی از استرس و نگرانیهایتان روزمره خود را کم کنید و از این پس بهتر به مدیریت دلشورههای خود بپردازید همراه دانشگاه زندگی بمانید.
4 دلیل نگرانی و اضطراب و راههای کاهش آن در امور روزمره
بالاخره باید بپذیریم که همه چیز در آینده غیرقطعی است. هر چه قدر هم که تلاشمان را برای بهتر شدن آن کار انجام دهیم و تمام همتی که داریم را صرف این کار کنیم بالاخره باید منتظر نتایج غیرقابل پیشبینی باشیم.معمولا نگرانی با یک سری جملات کلیشهای و تکراری که مدام در ذهن مرور میشوند بروز میکنند. عباراتی مثل “ای کاش من…”، “اگر من هم …” و …
بنابراین هنر مدیریت و کاهش نگرانی و اضطراب در امور روزمره به مدیریت تصورات ذهنی ما برمیگردد. این که چه طور این بار روانی را از دوش مغزمان برداریم تا بهتر نفس بکشد و بتواند بازدهی بیشتری داشته باشد! برای تصمیمات مهم زندگی خود مثلا ازدواج و… می توانید با مشاوره ازدواج و در زیمنه های دیگر با مشاوره خانواده بهترین تصمیم را اتخاذ کنید.
به یاد داشته باشیم که نگرانی چیز بدی نیست!
بدن ما برای مقابله با شرایط غیرطبیعی و خطر نیاز دارد تا با ترشح سطوحی از هورمونهای مختلف واکنشهای مناسبی نشان دهد. بنابراین بد نیست این گزاره را با خود تکرار کنیم که “نگران شدن به معنی اتفاق بد نیست!”.
برخی از دلایلی که ما را به سمت نگرانی و اضطراب سوق میدهند عبارتند از:
اگر نگران شویم چیزهای بد و غیرمنتظره کمتر رخ میدهند!
ممکن است این جمله را هرگز با خودتان زمزمه نکرده باشید یا حتی از ذهنتان هم عبور نکرده باشد؛ اما عملکرد شما در واقعیت نشانگر همین موضوع است. ترس از آینده، نگرانی بابت این که در آینده چه پیش میآید، این که در محیط جدید چه اتفاقاتی در انتظار ما خواهند بود، آیا موفق میشوم یا نه و هزار و یک فکر و خیال دیگر دست به دست هم میدهند تا شما به این تفکر برسید: ” اگر نگران شوم، چیزهای غیرمنتظره و بد کمتر رخ میدهند!”. در حالی که میدانید در هر شرایطی که باشیم برخی از رویدادها از دایره کنترلی ما خارج هستند!
نگرانی نشان میدهد بیتفاوت نبودهایم!
البته که بخشی از نگرانی و اضطراب به صورت طبیعی و بدون دخالت ما به وجود میآیند؛ اما این خودِ ما هستیم که به این نگرانیها دامن میزنیم و فکر میکنیم شرایط ایمنتر خواهد بود اگر نسبت به شرایط کنونی دلشوره داشته باشیم. این در حالی است که در بسیاری از موقعیتهای زندگی، نگران بودن مثل این است که از خودمان بخواهیم هواپیما را از روی زمین بلند کنیم؛ در حالی که هرگز خلبان نبودهایم!
شاید جواب برخی هم برای این که چرا نگران میشوند این باشد: ” چون نمیتوانم بیتفاوت باشم!”. اگرچه این پاسخ تا حدی منطقی است اما باید بتوانیم تفاوت نگرانیهای بیهوده را با اقداماتی که در جهت رفع مشکل و نگرانی کمککننده هستند تمیز دهیم!
نگرانی به ما انگیزه میدهد!
اگر این روزها میشنوید که همه به دنبال تکنیکهای کاهش اضطراب در محیط کار یا تحصیل هستند و به طور کلی سعی دارند این استرس را به نحوی از خود دور کنند تعجب نکنید. اگر شما درگیر این اختلال نیستید هزاران نفر دیگر هستند که ممکن است درجاتی از این استرس را در زندگی خود تجربه کنند. اما این به این معنی نیست که به انگیزه خود برای انجام کارها توجهی نمیکنند!
اگرچه سطوحی از استرس و نگرانی برای این که دست به کار شویم و از اتلاف وقت جلوگیری کرده باشیم لازم به نظر میرسد؛ اما در نهایت باید بتوانیم استرس سازنده و مولد را از استرس مخرب جدا کنیم.
نگرانی به ما توان حل مشکلات را میدهد!
شاید آخرین دلیلی که بتوانیم با آن میزان نگرانی و اضطراب خودمان را توجیه کنیم این باشد که به دنبال راه حل مناسب میگردیم! در حالی که استرس در تمام موارد تنها عاملی مداخلهگر و مخرب در روند حل مشکلات است. خودتان یک بار همین شرایط را تمرین کنید و ببینید نگرانی چه قدر به حل مشکل کمک کرده است؟ بیش از این که به رفع آن کمک کند انرژیتان را تخلیه نکرده است؟