نحوه ارتباط با خانواده همسر
نحوه ارتباط با خانواده همسر
(مادرشوهر من دائماً به من میگوید که چطور آشپزی کنم. حتی پنج سال قبل از ازدواجم هم خودم برای خودم آشپزی میکردم. به کمک او نیازی ندارم و این مسئله فقط روی اعصاب من است.)
(پدر و مادر همسر من به او پول میدهند تا چیزهائی که توان مالی مان نمیرسد را بخریم. از این حرکت منزجرم. کاش اجازه میدادند خودمان زندگیمان را پیش ببریم.)
(والدین شوهر من هروقت دلشان میخواهد در خانۀ ما چتر میشوند. گاهی وقتها وسط یک پروژه ی مهم هستم و باید کاملاش کنم. ای کاش به برنامههای ما قدری احترام قائل بودند.)
برای مدت 30 سال مردم به دفتر مشاورۀ من آمدند و چنین چیزهائی را بازگو کردند. مشکلات ناشی از نحوه ارتباط با خانواده همسر به شدت رایج هستند و در چند دستۀ: کنترل، دخالت، آزار و اذیت و مغایرت با ارزشها و سنتها، طبقه بندی میشوند.
جدائی از والدین
کتابهای مقدس دو رهنمود موازی در رابطه با ازدواج و والدین ارائه دادهاند. اول، اینکه مقدر است ما از والدینمان جدا شویم. (بنابراین یک مرد باید پدر و مادرش را ترک کند و همسر خود را بعنوان رویه و هدف زندگی قرار دهد، تا اینکه آن دو باهم یکی شوند.) (تورات2:24). الگوی خدا برای ازدواج شامل جدائی از پدر و مادر و چسبیدن به شوهر یا زن میشود. بدینسان، ازدواج سبب تغییراتی در پایبندی میشود. قبل از ازدواج پایبندی شخص به والدیناش است، اما پس از ازدواج، پایبندی شخص به همسرش پیوند میخورد.
برای مثال، اگر تناقضی بین علائق همسرِ یک مرد و مادرش وجود داشت، بر مرد واجب است تا از همسرش حمایت کند. این بدین معنی نیست که مادر، لایق یک خیانتِ ظالمانه است. بلکه یعنی او دیگر زنِ حکمفرمای زندگی پسرش نیست. هیچ زوجی بدون شکستن این حصار ذهنی نمیتوانند به منتهای پتانسیل خود در زندگی زناشوئی برسند.
اصول و قاعدۀ این جدایی قاعدتاً در امر تصمیمگیری اهمیت خیلی والایی دارد. پدر و مادر شما و والدین همسرتان احتمالاً پیشنهاداتی راجب سیمای زندگی زناشوئی خواهند داد. این پیشنهادات فقط باید به حاشیه برده شده و مورد تفکر قرار بگیرند، نه بیشتر. صدالبته که شما باید به عنوان یک زوج، خودتان برای خودتان تصمیمگیری کنید. شایان ذکر است که اجازه ندهید تا والدینتان شمارا با حیله و فریب، به سمت گرفتن تصمیمی سوق دهند که هردوی شما راجباش به توافق نرسیدهاید.
احترام به والدین
دومین اصل بنیادین در ازدواج این است (برما واجب است تا به والدین خود احترام بگذاریم) (شموت 20:12). این دستور در زمان ازدواج هم صحت خود را از دست نمیدهد.
ارتباط با خانواده همسر و احترام به آنها به معنی نشان دادن آن در رفتار است. که شامل رفتار توأم با مهربانی و وقار است. یک بار زنی به من گفت: ( پدر و مادرم زندگی قابل احترامی ندارند. وقتی با کارهای آنها موافقتی ندارم، چطور میتوانم برایشان احترامی قائل باشم؟). مشخصاً قرار نیست تمام والدین زندگی قابل احترامی داشته باشند. کارهایشان ممکن است ارزش احترام را نداشته باشد، اما بخاطر نقشِ خدادادیشان در زندگی ما، احترام گذاشتن به آنها_هم پدر و مادر خودمان و هم والدین همسرمان_ همیشه کار درستی محسوب میشود.
چگونه احترام خود را در زندگی روزمره نشان دهیم؟ با باز گذاشتن انواع راههای ارتباطی_ مثل صله رحم، تلفنزدن و پییامک دادن. چنین اراتباطاتی یک پیغام خاص را به همراه دارد: ( من هنوز شمارا دوست دارم و میخواهم که بخشی از زندگی من باشید.) اما خلاف این افعال نیز پیغامِ: ( دیگر اهمیتی برایم ندارد) را منتقل میکند.
بهوجود آوردن احترام دوجانبه
جدائی و احترام بستری برای نوعی احترام دوجانبه با والدین و والدین همسر ایجاد میکند. اگرچه چنین رابطهای به سادگی ساخته نمیشود. اجازه بدهید چهار منطقهای را که تلاش بیشتری در راستای دایرکردن احترام میطلبد، معرفی کنم.
سنتهای تعطیلات
عید نوروز تعطیلات بزرگی است. هم والدین شما هم والدین همسرتان میخواهند تا شمارا در خانۀ خودشان، کنارشان داشته باشند. مگراینکه هر دوخانواده کنار هم زندگی کنند که تقریبا غیرممکن است. پس باید مذاکره کنید و یک سری عهد و میثاق را با آنها تنظیم کنید. بهطوری که هم احترام و هم انصاف رعایت شود. مثلا عید نوروز امسال در خانه ی والدین شما و عید بعدی در خانه ی آنها. یا اینکه بگوئید تصمیم گرفتهاید عید نوروز را در خانه خودتان کنار هم بگذرانید. اگرچه اینیکی ممکن است به اشتباه بیاحترامی تلقی شود_لااقل تا وقتی بچهدار نشدهاید.
تفاوت های دینی
به ندرت پیش میآید که دونفر از دو مذهب مختلف به سبب روحیههای مشترک باهم ازدواج کنند. شاید هر دو مسلمان باشند اما تعلیمات مختلفی دیده باشند. به همین منوال والدین نیز ممکن است اعتقادات سفتوسختی داشته باشند که با اعتقادات شما و والدین همسرتان منافات داشته باشد. و البته تمام باورهای دینی درست نیستاند_حتی ممکن است با هم تناقض داشته باشند. اما در هر حال ما باید احترام خود را نشان دهیم و همان آزادیای را برایشان قائل شویم که خداوند به ما ارزانی داشت. وقتی شما به تفاوتهای دینی_مذهبی احترام بگذارید، به خودیِ خود رابطهای مثبت بهوجود میآید که میتوانید در سایۀ آن به راحتی راجب مشکلات دینی صحبت کنید. حتی ممکن است چیزهای جدیدی از همدیگر یاد بگیرید.
حریم شخصی
مرد جوانی میگفت: (واقعاً در رابطه با پدر و مادرم به کمک نیاز دارم. نمیخواهم به عواطفشان صدمه بزنم، اما باید کاری باشد که بتوانم بکنم. هیچوقت نمیدانیم که چهزمانی قرار است به خانه ما بیایند، و این مسئله واقعا گاهی آزاردهنده و ناراحتکننده است.)
(در واقع، هفتۀ پیش من و همسرم تصمیم گرفتیم تا بچههایمان را زودتر بخوابانیم و مقدار زمان کوتاهی را باهم به تنهائی بگذرانیم و عشق بازی کنیم. ساعت 8 عصر که شد بچهها را خوابانده بودیم، و این دقیقً زمانی بود که ناگهان زنگ در به صدا آمد. پدر و مادرم سر رسیدند. همانطور که میتوانید تصور کنید، رؤیای کوچک ما برای یک شبانگاه رمانتیک نابود شد.)
به آن مرد جوان گفتم که والدیناش در واقع احترامی برای حریم شخصی او قائل نیستاند.
در جواب گفت: (میدانم، چیزی که نمیدانم این است که برای درست کردن اوضاع چهکار باید کنم.)
به او پیشنهاد کردم: (مخفیانه با پدرت صحبت کن و اتفاقی که هفته پیش افتاد را برایاش شرح بده. اگر او را از اصل قضیه باخبر کنی، شانس این وجود دارد که با مادرت هم درمیان بگذارد و دیگر این بیهوا آمدنها را را تمام کنند.)
چند ماه بعد دوباره آن زوج را دیدم و همسرِ مرد اذعان داشت: (دکتر چپمن، خیلی از شما ممنونیم. مادرش برای حدود سه هفته ناراحت و دلگیر بود و اصلاً به خانۀ ما پا نذاشت. اما به او توضیح دادیم که قدم آنها همیشه روی چشم ماست و از آمدنشان استقبال میکنیم، فقط خیلی بهتر میشد اگر هر بار برای آمدن سوال کنند تا مطمئن شویم که وقت مناسبی هست یا خیر. بعد از آن دیگر هیچ مشکلی نداشتیم.)
بیشتر زوجها تا زمانی که کاملاً از دست والدین همسرشان ناامید نشوند حرفی نمیزنند. این باعث میشود که انفجاری ناگهانی رخ دهد و حرفهایشان توأم با تندخوئی و خشونتِ بیش از حد باشد و گسلهائی در رابطه زناشوئی بهوجود بیاید. اما وقتی با احترام حرف بزنیم، در مقابلاش هم احترام دریافت میکنیم.
نظر و عقیدههای مختلف
کتابهای مقدس میگویند که (برما واجب است تا از مشاورۀ دیگران برای گرفتنِ تصمیمات عاقلانهتر استفاده کنیم) (گفتار حکیمانه 11:14 و 19:20). شاید والدین همسر شما تجربه و خرد بیشتری نسبت به شما داشته باشند _ لااقل در یک سری زمینههای خاص حتماً صدق میکند. پس ازشان بخواهید تا پیشنهادها و نصیحتهایشان را ارائه دهند. سپس، تصمیمی که شما و همسرتان فکر میکنید عاقلانهتر است را بگیرید.
ایدههای سیاسی، فلسفی و دینی ما اغلب با والدین همسرمان متفاوت است، پس این نکته را بدانید که قرار نیست همیشه باهم موافق باشید. ما میتوانیم با به اشتراک گذاشتن ایدهها، عقاید و تجربههای همدیگر، باعث پرمایهتر کردنِ زندگیِ هم شویم. میتوانیم به نظرات پدرزن/مادر زن یا پدرشوهر/مادر شوهر خود احترام بگذاریم، حال آنکه موافق نباشیم: ( متوجه حرف شما هستم، و بهنظرم از این دیدگاه منطقی به نظر میآید. اما لطفاً اجازه دهید من هم دیدگاه خودم را ارائه دهم.) وقتی شما حرفهای او را به دقت گوش کردهاید، در عوض اوهم همین کار را برای شما انجام خواهد داد. بعد از اتمام این مباحثه میتوانید نتیجهگیری کنید. شناختن دیدگاههای متفاوت باعث میشود ایدههای غنیتری را در زندگی هایمان اعمال کنیم، و همچنین احترام به نظر و سخنان همدیگر، باعث ایجاد سلامت بنیادین در رابطه با والدین همسرتان میشود.
راهکارهای حل کشمکشهای مختلف با والدین همسر
درخواست کردن درست است، نه مطالبه کردن: (امکانش هست که شما…) بهجای اینکه بگوئید ( اگر فلان کار را نکنید پس ما هم…)
فقط از طرف خودتان حرف بزنید: (وقتی شما این حرف را میزنید حس میکنم…) بهجای اینکه (شما اصلا با ما منصفانه رفتار نمیکنید.)
به دنبال مذاکره باشید. با یک پیشنهاد شروع کنید: (این ایده برای شما جواب داده؟) یا اگر نشد، پس ( شما چه پیشنهادی دارید؟) سعی کنید بیطرفانه رفتار کنید.
بهخاطر به اشتراک گذاشتن ایدههایشان، قدردان باشید: (واقعاً از اینکه ایدههایتان را با من به اشتراک گذاشتید ممنونم. حالا فکر میکنم که بهتر حرف شمارو درک میکنم، و حرفی که شما میزنید کاملاً منطقیه. حالا اجازه بدید من هم دیدگاهم رو شرح بدم.) اونها هم به حرف شما گوش خواهند داد، چراکه شما نیز با دقت به دیدگاهشان گوش دادید و تصدیقشان کردید.
برای واضحسازی منظورشان، سوال بپرسید: (منظور حرف شما فلان چیز است؟)
برای تغییرکردن انعطافپذیر باشید: (ما ترجیح میدادیم اینطور باشیم، اما اگر این تغییر برای شما ارزش زیادی دارد، انجامش میدهیم. به هر حال ما شمارا خیلی دوست داریم.)
سخنی با والدینی که بچههایشان ازدواج کردهاند
از وقتی کودکتان به دنیا آمد به او یاد دادید تا روی پای خودش بایستد. به او یاد دادید چطور آشپزی کند، ظرفها را بشوید، رخت خوابش را مرتب کند و تصمیمات توأم با مسئولیتپذیری را بگیرد. حالا که ازدواج کرده، زمان آن رسیده که اتمام وابستگیهای او را جشن بگیرید. باید مثل بقیه به او احترام بگذارید.
این بدین معنی نیست که دیگر قرار نیست به فرزندِ متأهلتان کمک کنید. به این معنی است که قبل از کمک کردن بپرسید که آیا به کمک شما نیازی دارند یا خیر. یک هدیۀ ناخواسته چیزی جز بار اضافی نیست. همچنین نباید از هدایا برای تشویق فرزندتان استفاده کنید. (اگر فلان کار را کنی برایت اتومبیل جدیدی میخرم…). این هدیه نیست، بلکه وسیلهای برای گولزدن فرزندتان است.
یک قانون مفید برای والدین این است که فقط وقتی فرزندانشان را نصیحت کنند، که ازشان در این باره درخواست شده. اگر بچههایتان برای به اشتراک گذاشتن خرد و تجربیاتتان درخواستی نکردند، لااقل برای این کار از آنها اجازه بگیرید. مثلا: (میل داری تا دیدگاهم در این باره را با تو به اشتراک بگذارم؟) سوال بسیار مفیدی است. دادنِ نظراتِ ناخواسته اصلا به ساختنِ یک رابطۀ مثبت کمکی نمیکند.
فرزندان متأهلتان به گرمایی که از رابطۀ هر دو والدین ساطع میشود نیاز دارند. و به همین شکل، والدین نیز به این گرمای احساسی که از رابطه با فرزندان متأهلشان ساطع میشود نیاز دارند. عمرآدمی برای اینکه زندگی خود را از این فواید و حمایتها محروم کند زیادی کوتاه است. قرار نیست که همیشه با فرزندانمان موافق باشیم، اما میتوانیم علاوه بر احترام، آزادی عملی که نیاز دارند را به آنها ارزانی کنیم.
نقاط ضعف و قدرت زندگی متأهلیتان را کشف کنید
برای قویتر کردن و رشد کردن رابطۀ زناشوییتان، اینکه بدانید از کجا باید شروع کنید و کجای کار میلنگد، خیلی مهم است. اینکه از همسرتان در این باره نظر بخواهید ایدهای بکر و ابزاری بسیار مفید برای کسب این آگاهی است.
جالب بود ! با سپاس از سایت خوب تان !
ممنون از حضورتون