شک داشتن به توانایی های خود باعث میشود که از کار کردن، نوشتن و تولید کردن دست برداریم
شک داشتن به توانایی های خود باعث میشود که از کار کردن، نوشتن و تولید کردن دست برداریم
یکی از بزرگترین موانع برای هر کار خلاقانهای شک داشتن به توانایی های خود و تکرار این باور است که ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم، زیرا خیلی نادانیم، به اندازه کافی خوب، باهوش و با استعداد نیستیم. زیرا در گذشته به ما گفتهاند: «ضعیف، ناتوان، تازهکار، متقلب و احمقیم».
کمالگرا نباشید، ضعیف باشید اما باشید
اگر قرار است کتاب بنویسید، همین الان شروع کنید، نگران کیفیت پایین متنتان نباشید، همه چیز میتواند در نسخه دوم درست شود به غیر از یک صفحه خالی. کتابی که بد نوشته شده است را میتوان اصلاح کرد، اما کتابی که از ترس قضاوت دیگران نوشته نشده است، مثل یک کتاب سفید است، در کتاب سفید چه چیزی را میخواهید اصلاح کنید؟
از چارچوبهای بسته عبور کنید. بهتر است ابتدا پیکره اصلی را بنا نمایید و سپس متعلقات بعدی را به آن بیافزایید. وقتی پیکره ساخته شود هیچ چیزی جلودارتان نخواهد بود.
اگر هنوز شک داشتن به توانایی های خود مانع شروع کردنتان می شود بهتر است ترفندهای مختلف را بکار بگیرید برای مثال زمانهای 10، 15 یا 20 دقیقهای را برای شروع تنظیم کنید.
همچنین نوشتن مداوم هم میتواند مفید باشد. با توجه به برنامه زمانی خاصی که دارید، سعی کنید هر روز کمی بنویسید. زیرا وقتی کاری را هر روز انجام دهید، ترسش از بین میرود.
موفقیت خود را تجسم کنید
وقتی انتظار انجام کاری را میکشیم، آنرا در ذهنمان تجسم میکنیم. این فکر رشد میکند و بزرگ میشود. توله شیر تبدیل به شیری بالغ خواهد شد.
ترغیب کلامی
میتوانید فضایتان را با کلمات الهامبخش و مثبت پر کنید. میتوانید این نوشته را بر روی برچسبهایی نوشته و بر روی در و دیوار اطرافتان نصب کنید: «چیزی که به من کمک میکند تعهدم به نوشتن است هر چند بد باشد. به خودم می گویم که باید 5 یا 10 صفحه امروزم را بنویسم مهم نیست چه باشد و هر وقت که بخواهم آنها را پاره میکنم. چیزی از دست نخواهم داد، نوشتن و پاره کردن پنج صفحه بدتر از ننوشتن نیست».
وسواس نداشته باشید
برای شروع کردن منتظر مقدمات عجیب و غریب نباشید، عدهای مدام در حال تهیه مقدمات هستند مثلا اگر قرار باشد که کتابی بنویسند، مدام در حال خرید کتابهای مرتبط و مطالعه آنها هستند و هیچگاه نوشتن را شروع نمیکنند. آنها بیشتر یک تدارکاتچی هستند تا یک عملگرا. تمرکزتان بر روی اولویتهایتان باشد و نه مسائل بیاهمیت.
به قول یکی از نویسندگان: «اگر ظرف کثیفی در سینک آشپزخانه بود، نمیتوانستم بنویسم. حالا اگر حتی یک مرده هم جلویم باشد میتوانم بنویسم».
با احساسات خود آشتی کنید
گاهی باید از شر ابهام و تردیدهای درونی راحت شوید. پس بهتر است در مورد ترسهایتان، شکها و ناراحتیهایتان بنویسید.
بنویسید که در ذهنتان چه میگذرد و احساسات درونیتان چیست. 10 تا 20 دقیقه به خودتان فرصت دهید تا ناکامیها از وجودتان خارج شود بدون اینکه بخواهید آنها را قضاوت کنید، مورد انتقاد قرار دهید یا اینکه بخواهید کمشان کنید. از احتمالات منفی در مورد آینده بنویسید. برای مثال: اگر چیزی به ذهنم نرسد چه؟ اگر خجالت زده شوم، چه؟ اگر ترسهایم باقی بمانند و نویسنده بدی شوم و این داستان بد باشد، چه؟ اگر شکست بخورم چه؟ اعتراف کنید. بپذیرید. سپس زمانتان را برای بازگشت به کار تنظیم نمایید.
و اما حرف آخرم
آیا فکر میکنید که لیاقت پر کردن صفحات سفید را دارید؟ لیاقت بازگو کردن خودتان را در شکلهای مختلف دارید؟
نویسندگان شما را دوست داشتهاند و سعی کردهاند که احساس تنهاییتان را کاهش دهند، داستانهایشان برایتان گنج است، آیا واقعاً چنین نیست؟ احتمالاً همینطور است و همینطور هم خواهد بود.
شک درونی برای همه وجود دارد. اما نویسندگان هیچ وقت اینگونه فکر نمیکنند و اجازه نمیدهند که چنین احساسی مانع ادامه کارشان شود.
نداشتن اعتماد به نفس فلج کننده و ترسناک است. اما رمز عبور از آن ادامه تلاش است. تلاشی که میتواند نشستن پشت میز و نوشتن ایدهها و مشاهدات در دفترتان باشد. به نوشتن ادامه دهید و اگر امکان دارد هر روز اینکار را انجام دهید.
I absolutely love your website.. Excellent colors & theme.
Did you build this web site yourself? Please reply back as I’m
wanting to create my very own blog and would love to find out where you got this from or just what the theme is called.
Thanks!
Thanks a lot. My pleasure.