چگونه احساس ناامنی را از بین ببریم
میگویند که ما نسل خودخواهی به بار آمدهایم. به ما میگویند که تکنولوژی و فضای مجازی احساس بزرگ یا خوب بودن را به ما میدهد. اما خیلی از ماها، در حالی به زندگی میپردازیم که میدانیم هیچ فرد خاصی نیستیم یا موهبت خاصی نداریم. در حقیقت، یک نوع احساسِ آشفتهکنندهی مخفی در درون همۀ ما هست که تصویری که ما از خودمان داریم را شکل میدهد و حرکات و رفتار ما را تحت تأثیر خودش قرار میدهد، و آن احساس ناامنی است.
اگر شما قادر باشید که به ذهن اطرافیانتان وارد شوید، متوجه خواهید شد که حتی افراد خودخواه نیز موجهای پیوستهای از ناامنی را در خود احساس میکنند. تحقیقی اخیراً کشف کرد که 60 درصد از زنان افکار خودانتقادی و خودآزارانه را در مغز خود پرورش میدهند.
متعارفترین افکاری که یک فرد برای حمله به خویش استفاده میکند، با تمام افراد دیگر و اطرافیانش متفاوت است _ و اصلاً هم تفکر مثبتی نیست و یا تأثیر مثبتی ندارد، اما این طرز فکر احساسی غریبانه و منفی را متجلی میشود. حالا ممکن است که عزت نفس ما بالا یا پایین باشد.
نکتهای که واضح است این است که ما نسلی هستیم که خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم، تطابق میدهیم و نهایتاً به شکلی دقیق و موشکافانه به قضاوت خودمان میپردازیم. با فهمِ این مسئله که سرچشمۀ این احساس ناامنی کجا قرار دارد، میتوانیم بفهمیم که چرا این چنین ضعیف شده و یا این نقطه نظر از کجا آمده و روی کارهای ما تأثیر میگذارد، و همچنین خود و صدای منتقد درونمان را که زندگی را برایمان محدود کرده، به چالش بکشیم.
چرا من اینقدر احساس ناامنی دارم؟ چه چیزی سبب بروز این احساس میشود؟
دیالوگهایی وجود دارند که در درون ما اتفاق میافتند و احساس ناامنی ما را پرورش میدهند. به این دیالوگها (صدای منتقدِ درون) گفته میشود. دکتر لیزا فایراستون که دستیار نویسندهی کتابِ: (صدای منتقد درونتان را تسخیر کنید) نیز هست در این باره مینویسد: (صدای منتقد درون ما از یک تجربۀ دردآورِ گذشته در زندگی شکل میگیرد، بدین صورت که ممکن است این واقعۀ دردناک را تجربه کرده باشیم و یا شاهد چنین چیزی برای اطرافیان خود بوده باشیم. چنین است که در اثنای رشد و بزرگ شدن، به طور ناخودآگاه این الگو از افکار خودتخریب را در خودمان پرورش میدهیم و به دیگران نیز منتقل میکنیم).
بنابراین، وقتش است که بپرسیم چه رفتارها و یا اتفاقاتی میتوانند این صدای درونی را شکل دهند؟ تجربیاتِ آزاردهندهای که با پرستاران زمان کودکی خود داشتهایم میتوانند ریشۀ مشکلات ما در بزرگسالی باشند. تصور کنید که یک والد (پدر یا مادر) بر سر بچۀ خود فریاد بزند و بگوید: (تو به شدت وابسته به دیگرانی! چرا نمیتوانی یک کار را به تنهایی انجام دهی؟) سپس افکار خودتخریبانهای که خود والد برای خودش دارد را نیز در نظر بگیرید: (نگاه کن، در امر تربیت افتضاح هستم، چهقدر چاق هستم و… ). این نوع رفتارها و حرکات و افکار اصلاً لازم نیست تا برای کودک به زبان بیایند. گاهی مواقع عدم حضور والدین برای کودکانشان میتواند احساس ناامنی را به او القا کند و همچنین او را به این باور برساند که یک مشکلی اساسی و بنیادی دارد.
دلیل این ماجرا این است که کودکان نیاز دارند که برای داشتنِ احساس امنیت، به خاطر کسی که واقعاً هستند دیده شوند. بسیاری از مشکلاتی که با احساس ناامنی داریم به همین دلیل هستند، یعنی ارتباط ما با یکدیگر مشکل دارد.
راه صحیح ارتباط با کودک در چهار احساس است: محفوظ بودن، دیده شدن، آرامش و امنیت. حالا ممکن است یک بچه مورد شماتت و یا ستایش قرار بگیرد، اما احساسی که ابداً در آنها جریان پیدا نمیکند، احساسِ دیده شدن برای کسی است که واقعاً هستند. به همین دلیل است که آنها احساس ناامنی میکنند و تواناییهای واقعیشان را از دست میدهند.
نحوهی رفتار صحیح برای والدین این است که خود و فرزندشان را با دیدی واقعگرایانه به نظاره بنشینند . با آنها همراه با احساس پذیرش و همدردی رفتار کنند. بهترین راهی که یک والد میتواند از طریق آن فرزندش را حمایت کند این است که چیزی را پیدا کند که برای فرزندش خاص و بیهمتاست _ چیزی که آنها را سر ذوق بیاورد و باعث شود برای دستآوردهای بیشتر در آن تلاش کنند.
این فعالیت خاص باید با ذوق و علاقیات فرزند مطابقت داشته باشند، نه با علایق والدین. همینطور که نویسنده و مدافع حقوق اجتماعیِ معروف، هاوارد ثورمن در این باره میگوید: (نپرس که جهان به چه چیزی نیاز دارد. بپرس که چه چیزی باعث میشود تو احساس سرزندگی کنی، و مستقیماً به سراغش برو. چون چیزی که جهان نیاز دارد، انسانهای سرزنده است).
در همین هنگام که فرزند به دنبال فعالیتی است که به او احساس سرزندگی میدهد، والدین نیز باید حمایت خودشان را به آنها ارائه دهند و آنها را آگاه کنند که زیاد بر روی نتیجه تمرکز نکنند، مهم نفسِ عمل و تلاش آنهاست. این مسئله مثل تفاوتِ میان این دو جمله است: (چه تصویر قشنگی. تو بهترین هنرمندی هستی که تا به حال دیدهام) و (از نوع استفادهی رنگها در این عکس خیلی خوشم آمد. بسیار عالی است که این حجم از تلاش را برای این تصویر به کار بردی. چه چیزی ایدهی این تصویر را به تو داد؟) این تمرین باعث میشود که کودک احساس کند ارزشمند است.
تأثیرات احساس ناامنی
واضح است که مسائل بسیاری قادرند تا صدای منتقدِ درون ما را شکل دهند، از رفتارها و سکناتِ منفیای که به سمت ما روانه شده و یا رفتارها و افکار مخربی که والدین ما نسبت به خودشان داشتهاند. در اثنای بزرگتر شدن، این نقاط نظر را در خودمان نهادینه میکنیم. این باورها و افکار تا وقتی که زنده هستیم همراه ما خواهند ماند. از نظر دکتر رابرت و لیزا فایراستون، در طی تحقیق ک انجام دادند، این عبارات، متعارفترین افکار خودتخریبانهای است که مردم در طول روز با آن مواجه میشوند:
تو واقعاً احمق هستی.
تو هیچ جذابیت ظاهریای نداری.
تو مثل بقیۀ مردم نیستی.
تو یک بازنده هستی.
تو حقِ داشتن هیچچیزی را نداری.
هیچکس تو را دوست نخواهد داشت.
تو چاق هستی.
تو هیچوقت قادر به دوستیابی نخواهی بود.
تو هیچوقت به هیچ دستآوردی نخواهی رسید.
این صداها نیز مثل یک مربیِ خصومتگر و توهینآمیز هستند، هرچقدر که به اهدافمان نزدیکتر میشویم صدایشان را بلندتر میکنند. (قرار است که هر ثانیه از کار را خراب کنی. همه متوجه میشوند که چه بازندهای هستی. خواهشاً قبل از اینکه دیر شود از این کار استعفا بده.) بیشترِ اوقات، ما حتی قبل از اینکه متوجه شویم چنین افکاری داریم به آنها واکنش نشان میدهیم. فقط تصور کنید که اگر شما اکو و صدای هیچیک از این افکار را نمیشنیدید، روزتان چطور میشد؟ تصور کنید که واقعیت، بدون قورت دادنِ ناامنیهای تجویز شده چگونه بود؟
احساس ناامنی در فضای کار
احساس ناامنی میتواند در حوزههای بیشماری روی زندگی ما تأثیر بگذارد. هر فرد ممکن است متوجه شود که صدای منتقد درونش، بعضی جاها بسیار بلند و بعضی جاها کاملاً ساکت میشود. برای مثال، ممکن است در محل کار خود از اعتماد به نفس کامل برخوردار باشید، اما در زندگی عاطفی خود مشکلات عظیمی داشته باشید، یا برعکس. ممکن است حتی وقتی در یکی از حوزهها پیشرفت میکنید، در حوزهی دیگر با زوال بیشتری مواجه شوید. برخی از افکاری که صدای منتقد درون، راجع به حرفۀ کاری یک فرد ایجاد میکند:
متوجهِ کاری که میکنی نیستی.
چرا انتظار داری که بتوانی همۀ کارا را به تنهایی انجام دهی؟
فکر میکنی چه کسی هستی؟ تو هیچوقت موفق نخواهی شد.
تو تحت فشار بسیار زیادی هستی. نمیتوانی از پسِ این کار برآیی.
تو هیچوقت نمیتوانی همۀ کارها را انجام دهی. تو بسیار تنبل هستی.
فقط کافی است تا این کار را به فردا بیندازی.
هیچکس از تو تشکر نخواهد کرد.
بهتر است که بدون نقص ظاهر شوی، وگرنه اخراجت میکنند.
هیچکس اینجا از تو خوشش نمیآید.
شغلت را در اولویت اول قرار بده. زمانی برای تو وجود ندارد.
چه زمانی قرار است یک شغل واقعی گیر بیاوری؟
هیچکس تو را استخدام نخواهد کرد.
احساس ناامنی در روابط عاطفی
ممکن است که ما، در حال قرار گذاشتن با کسی و یا در یک رابطۀ جدی و طولانی مدت با یک فرد خاص باشیم، فرقی نمیکند، صدای منتقد درونی میتواند از راههای بیشماری به رابطۀ عاطفی ما ضربه بزند. روابط، به طور کلی قادر هستند تا ضربات روحی و تجربیات دردآور گذشته را دوباره زنده کنند. آنها میتوانند ناامنیهایی را که ما در خود دفن کرده بودیم بیدار کنند و احساساتی را نشان دهند که ما اصلاً انتظارشان را نداشتیم.
به علاوه، بیشترِ ما ترس از صمیمیت را در درون خود میپرورانیم. نزدیک بودن به شخصی دیگر سبب میشود تا احساساتی جدی و غریبه و همچنین صدای منتقد درون بیشتر و بیشتر خودشان را نشان دهند. گوش کردن به صدای منتقد درونی میتواند آسیبهایی حدی را به روابط شخصی ما وارد کند. میتواند باعث شود که ما خودمان را کاملا مجزا از معشوقهمان تصور کنیم و وقتی که احساس کردیم همهچیز دارد جدیتر میشود، پا پس بکشیم. باعث میشود که احساس حسادت و انحصارگریِ ما سر به فلک بکشد و یا احساس پس زده شدن یا بیارزشی کنیم. صدای منتقد درون، دربارهی روابط عاطفی ما چنین عباراتی را به وفور به کار میبرد و بین بیشترِ انسانها متعارف است:
تو هیچوقت قرار نیست کسی را پیدا کنی که تو را بفهمد به اندازهی کافی درک کند.
اصلاً احساسات عاطفی راجع به آن فرد پیدا نکن.
او واقعاً اهمیتی برای تو قائل نیست.
او زیادی برای تو خوب است.
تو باید مدام او را مورد ذوق و خوشحالی قرار دهی.
وقتی تنها باشی همهچیز بهتر پیش میرود.
به محض اینکه تو را بشناسد، پس زده خواهی شد.
باید خودت را در کنترل فرد دیگری قرار دهی.
اگر او ناراحت شود تقصیر توست.
زیادی خودت را آسیبپذیر نکن، وگرنه سریعاً ضربه خواهی خورد.
چگونه میتوانیم از پسِ احساس ناامنی برآییم؟
وقتی که احساس بهتری راجع به سرمنشأ و سرچشمۀ و پایه و اساس احساس ناامنی پیدا کردیم، حالا وقتش است که آن را به چالش بکشیم. میتوانیم با ایجاد مزاحمت و توقف در صدای منتقد درون شروع کنیم. صدا درمانی یک روش وابسته به آگاهی _ رفتاری و بسیار مؤثر است که توسط دکتر رابرت فایراستون ایجاد و پرورش داده شده است که به مردم کمک کند از پسِ صدای منتقد درونشان بربیایند. پنج قدم مهم در این روش وجود دارد که در ادامه به توضیح آنها خواهم پرداخت.
قدم اول
قدم اول در صدا درمانی این است که صدای منتقد درونی خود را در قالب یک فرد دوم شخص شبیهسازی کنید. یا حتی میتوانید این افکار را بر روی کاغذ بنویسید، اما نکتۀ مهم این است که به جای اینکه بنویسید: (من خیلی احمق هستم. چه مشکلی دارم؟ من هیچوقت موفق نخواهم شد) باید بنویسید: (تو خیلی احمق هستی. تو هیچوقت موفق نخواهی شد.) همچنین این پروسه میتواند احساسات شما را به غایت برانگیخته کند، از این روی که گفتن این حرفها و به زبان آوردنِ این افکار میتوانند احساسات قدیمی شما را دوباره زنده کنند.
قدم دوم
در قدم دوم؛ باید شروع به تفکر راجع به درونیات خود و واکنشهایی که در قبال این افکار خودتخریبانه دارید بکنید. آیا این افکار خودتخریبانه شما را به یاد شخص یا چیزِ خاصی در گذشته میاندازند؟ پردهبرداری از رابطۀ میان این افکار و اشخاص و اتفاقات گذشته میتواند به شما کمک شایانی بکند. همچنین این کار به شما اجازه میدهد تا اندکی احساس دلسوزی و همدردی با خویش داشته، و این نوع رفتار و افکار را به عنوان یک فرد سالم پس بزنید.
قدم سوم
مردم اصولا با قدم سومِ ای روش مشکل اساسی دارند، چرا که شامل برخاستن و ایستادگی در برابر باورها و ناامنیهای طولانی مدت میشود. شما قرار است که به صدای منتقد درونی خود پاسخ دهید و نفطۀ نظر حقیقی خود را به نمایش بگذارید. شما حتی میتوانید دلایلی واقعگرایانه و منطقی را برای کسی که هستید بنویسید. به حملات انتقادی خود آنطوری پاسخ دهید که اگر یک دوست جای شما بود و چنین افکاری راجع به خودش داد، با مهربانی و همدردی با او رفتار میکردید.
قدم چهارم
در قدم چهارم از صدا درمانی، شما میبایستی ارتباطی را میان صدای منتقد درونی خویش و حرفهایش، و رفتارهای اکنونِ خودتان ایجاد کنید. چگونه بر روی کار و حرفۀ شما تأثیر میگذارند؟ روی معشوقهتان چطور؟ به عنوان یک والد چه نظری راجع به این تأثیرات بر رو خودتان دارید؟ جاهطلبی شخصیتان نیز تحت تأثیر است؟ آیا این افکار شما را تحلیل میبرند؟ چه چیزهایی باعث میشود تا ماشۀ این ناامنیها کشیده شوند؟ این احساس ناامنی در چه زمینههایی تأثیر بیشتری میگذارد؟
قدم پنجم
قدم نهایی یا پنجم این است که طرحی برای تغییر رفتارهای خود بریزید. اگر ناامنی شما را از درخواست دوستی با یک نفر یا ترفیع گرفتن دور نگه میدارد، شما باید آن کار را انجام دهید، به هر روشی که میشود. اگر خودتان را درگیر افکارِ خودتنفری میکنید، پس نهایتاً کارتان به افکار خودتخریبانه میرسد و وقتِ ان است که با جلوگیری از ایجاد و رشد این رفتارها و افکار، خودِ واقعیتان را آزاد کنید.
این پروسه قرار نیست آسان باشد. تغییر همیشه با اضطراب و آشفتگی همراه است. این دفاعیهها و صدای منتقد درونی برای مدت تمام زندگی همراه شما بودهاند، و ممکن است به چالش کشیدنِ آنها، به شما احساس ناخوشایندی القا کند. وقتی تغییر کنید، و یا این پروسه را شروع کردید، انتظار داشته باشید که صای منتقد درونی بسیار بلندتر شود. ناامنی شما قرار نیست که یک شبه از بین برود، اما آرامآرام؛ و همراه با پشتکار، ضعیفتر میشوند.
هروقت متوجه شدید که حملهای از سمت اصوات در حال صورت گرفتن است، در مقابلش بایستید و درگیرِ حرفهایش نشوید. اگر میخواهید که در این داستان سالم بمانید، اجازه ندهید که شما را فریب دده و از تمرین دور نگه دارد. اگر میخواهید به معشوقۀ خود نزدیکتر شوید، گول صدای منتقد درونی را نخورده و عشق و علاقهتان را دور نگه ندارید.
در همین هنگام که شما در مسیر این تغییر عرق میریزید و سختی میکشید، باید بدانید که همدردی کردن با خویش امر بسیار مهمی است. تحقیقات دکتر کریستین نف ثابت کرده است که همدردی با خویش، فواید روانیِ بسیار بیشتری نسبت به احترام به نفس دارد. احترام به نفس همچنان بر روی مقایسه و عملکرد تمرکز دارد، در حالی که همدردی به خویش ما را همراه با مهربانی و صبر، تشویق میکند.
عزت نفس میتواند سطح احساس ناامنی ما را افزایش بدهد، در حالی که همدردی با خویش از ما میخواهد تا اندکی آرامتر برانیم و ارزش خودمان را به عنوان انسان درک کنیم. هنگامی که نقاط قوت و اهمیت خودمان را فهمیدیم، وقتی که فهمیدیم در گذشه از چه کسانی و به چه دلایلی ضربه خوردهایم، آن زمان است که میتوانیم حقیقتاً زنجیرهایمان را بشکنیم و آزاد شویم. میتوانیم احساس ناامنیهای گذشتهمان را بیرون بریزیم و به شخصی تبدیل شویم که همیشه میخواستیم.
برای پرسیدن سوالات خود در زمینه مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج با ما همراه شوید.